اُمَيمِه دختر بِشر انصارى: از تيره بنىعمرو بن عوف، از قبيله اوس
از زندگانى او آگاهى چندانى در دست نيست، جز آنكه وى همراه همسر مشركش در مكّه مىزيست.[1] نام همسر او را حسان بن دحداحه[2] يا ثابت بن دحداحه[3] ـ غير از ثابت بن دحداحه، صحابى انصارى كه در غزوه احد مجروح شد ـ ذكر كردهاند. اميمه پس از صلح حديبيه، در سال ششم هجرى، از مكّه گريخت و به مدينه مهاجرت كرد و اسلام آورد.[4]پيامبر قصد داشت طبق مفاد صلح نامه حديبيه او را به كافران مكّه بازگرداند كه بنا به برخى روايات آيه 10 ممتحنه/60 در اين باره نازل شد[5] و از پيامبر خواسته شد تا ضمن آزمودن زنان مهاجر به مدينه، از بازگرداندن آنان صرفنظر كند و مهريه آنان را به شوهران كافرشان بازپس دهد و پس از آن، ازدواج مسلمانان با آنان مجاز خواهد بود: «يـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا اِذا جاءَكُمُ المُؤمِنـتُ مُهـجِرت فَامتَحِنوهُنَّ اللّهُ اَعلَمُ بِايمـنِهِنَّ فَاِن عَلِمتُموهُنَّ مُؤمِنـت فَلا تَرجِعوهُنَّ اِلَى الكُفّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُم ولا هُم يَحِلّونَ لَهُنَّ وءاتوهُم ما اَنفَقوا ولا جُناحَ عَلَيكُم اَن تَنكِحوهُنَّ اِذا ءاتَيتُموهُنَّ اُجورَهُنَّ ولا تُمسِكوا بِعِصَمِ الكَوافِرِ وسـَلوا ما اَنفَقتُم وليَسـَلوا ما اَنفَقوا ذلِكُم حُكمُ اللّهِ يَحكُمُ بَينَكُم واللّهُ عَليمٌ حَكيم»پيامبر(صلى الله عليه وآله) براساس مفاد آيه، مهريّه اميمه را براى همسرش فرستاد و او را به ازدواج سهل بن حنيف انصارى درآورد كه ثمره آن عبداللّه بن سهل بود.[6]
ابن اثير نزول آيه مزبور را در شأن اميمه بعيد دانسته، زيرا وى را از اهالى مدينه مىداند و ازاينرو نمىتواند از مهاجران باشد[7]؛ اما منابع تفسيرى[8] و مآخذى چون الاصابه و تاريخ المدينة المنوره بر سكونت وى در مكّه و مهاجرت او تأكيد دارد.
ابن حجر احتمال داده كه همسر اميمه، فردى انصارى نبوده و پس از ازدواج او را با خود به مكّه برده باشد.[9]
منابع
اسد الغابة فى معرفة الصحابه؛ الاصابة فى تمييز الصحابه؛ البحر المحيط فى التفسير؛ تاريخ المدينة المنوره؛ جامع البيان عن تأويل آى القرآن؛ النكت و العيون، ماوردى.محمد حسن الهى زاده
[1]. تاريخ المدينه، ص 495؛ الاصابه، ج 8 ، 29.
[2]. الاصابه، ج8 ، ص29؛ البحرالمحيط، ج10، ص157.
[3]. جامع البيان، مج 14، ج 28، ص 92؛ اسدالغابه، ج 7، ص 23.
[4]. تاريخ المدينه، ص495؛ الاصابه، ج7، ص23.
[5]. جامعالبيان، مج14، ج28، ص92؛ تفسيرماوردى، ج5 ، ص 521 .
[6]. تاريخ المدينه، ص 495.
[7]. اسدالغابه، ج 7، ص 23.
[8]. جامعالبيان، مج 14، ج 28، ص 92؛ تفسير ماوردى، ج 5 ، ص 521 ؛ البحر المحيط، ج 10، ص 157.
[9]. الاصابه، ج 8 ، ص 29.